سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
منوی اصلی
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
امکانات دیگر
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 15
بازدید دیروز : 17
کل بازدید : 371970
تعداد کل یاد داشت ها : 186
آخرین بازدید : 103/1/10    ساعت : 3:28 ص

اللهم اجعل وفاتی قتلا فی سبیلک0000

عراقی ها دارند به ما نزدیک تر می شوند.شرایط طوری بود که باید خود تصمیم می گرفت.

قدوسی از داخل سنگر صدایش زد .

- فرماندهی با شما کار دارد.

حسین ،سراسیمه گوشی بی سیم را گرفت.همین طور که گوش می داد، لبخندی بر چهره اش

نقش بست .گوشی را به بیسیم چی داد و به قدوسی و حکیم گفت:

 - برویدآماده شوید.تا نیم ساعت دیگر پیش روی آغاز خواهد شد.

- چرا اینهمه تاخیر ؟ دوساعت از ظهر گذشته.

- ما موظفیم به دستورات فرماندهی عمل کنیم،آن ها این عملیات را فرماندهی

 می کنند ،نه من و تو          

قدوسی سر پائین انداخت و به سوی سنگر خود رفت.حسین ،پیکی برای کریم پور

 فرستاد تا او خود را آماده کند.

این بار که صدای سرهنگ را از پشت بی سیم شنید،بی مهابا گفت: تا شب نشده باید خودمان

را به پادگان حمید برسانیم و بعد آرپی جی را گرفت و از خاکریز عبور کرد.نیروها چون روز گذشته

در دشت پراکنده شدند و به سوی خاکریز دشمن خیز برداشتند.این بار دشمن منتظر بود .

انگار با دیروز فرق کرده بود .ناگهان صدای هواپیمای عراقی که در سطح پائین پرواز می کرد،

همه را زمین گیر کرد.لحظه ای بعد ،صدای انفجار برخاست .

خلبان عراقی،توپخانه را هدف قرار داده بود.

دود و آتش از پشت کرخه ی کور بلند شد.حسین ،با فرماندهی تماس گرفت.دستور دادند

به خاکریز قبلی برگردند.

- اما ما اینجا مشکلی برای پیش روی نداریم .

- توپخانه را زدند،ممکن است شما راغافلگیر کنند!!!

حسین، حرفی نزد و دستور داد به عقب برگردند.نیروها با بی میلی برگشتند .وقتی پشت

خاکریز رسیدند ،همه چیز عوض شده بود،دیگر خبری از تانک ها نبود،یعنی آن ها کجا

رفته اند؟؟حسین ،سراسیمه گوشی بی سیم را گرفت .کسی نبود پاسخ بدهد .از آن

 طرف حرف های ضد و نقیض می آمد .

- چرا تانک ها را رها کردید؟ قرار نیست تا این حد عقب بنشینیم.؟؟!!

حسین ،همه چیز دستگیرش شد....با صدای رگبار مسلسل عراقی ها به خود آمد و پرید

پشت خاکریز.

- دارند پیش روی می کنند ،تانک هایشان از خاکریز بیرون آمده اند.

غفار درویشی بود .به شدت نگران بود.انگار از سنگرش تا آن جا را یکسره دویده بود.

حسین ،نگاهی به سرووضعش انداخت ،گفت: با این روحیه که نمی توانی جلوی

تانک ها را بگیری ؟؟!!

- ولی ما تنها مانده ایم ،کسی دوروبر ما نیست.فقط نیروهای پیاده مانده اند ...

- خدا را که داریم ... 

                                                   پی نوشت: ان شاءالله به یاری خدا ادامه دارد...

**ذکر صلواتی هدیه به روح شهدای یگان ویژه ی صابرین و

 شهید سید حمید میرافضلی **       

                                                                                                      ... *التماس دعا*...







مطلب بعدی : پست ثابت       




+ باسلام و عرض تسلیت ایام شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران باوفایشان ...تغییر نام کاربری بنده از "مدیونم به شهدا"به "اندیشه ی شهدا"...یاعلی ..التماس دعا



+ "مرگ گردنگیر فرزندان آدم است؛ همچون گردنبند بر گردن دختر جوان." این سخنانی بود از امام حسین علیه السلام که "جهاد عماد مغنیه" آن ها را در سالگرد شهادت پدرش حاج عماد مغنیه بیان کرد.



+ * ای شهیـــد * بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست .. آه ، بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست .. مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب دردلم هستی و بین من و تو فاصله هاست ... آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال؛ وقتی قفس پرزدن چلچله هاست... بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست ... باز می پُرسمت از مسئله ی دوری و عشق و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست....



+ آقا سید راه گم کرده ام ؛ مرا یارا و توانی نیست برای بال گشودن تا افقی بی نهایت ، رو به سوی معبود مهربان ... ای بزرگ شده دستانم نیازمند ترحمی از جنس نور تو شده ... به زلالی ات سوگند؛ شستشو ده ناخالصی هایم را ... مرا صعود ده به بینهایت ها... آقا سید دعامون کن ... سالروز شهادتت مبارک ... *شهید سیدمحمود موسوی متولد1360از شهدای یگان صابرین* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*



+ محمد جان ... آسمان میخواهــــــــــــم .. چندیست نامهربانانه کدر شده ام ... مرا به ابدیت رهنمون شو ای بزرگ شده ... * بگذار اوج بگیرم...* سالروز شهادتت مبارک .. *شهید محمد منتظرقائم(ایمان غلام نژاد) متولد1363از شهدای یگان صابرین...تاریخ شهادت1390/06/13* التماس دعا



+ پــرواز ،بدون بال و پر میخواهـــم ... یک گوشه ی چشم ، یک نظر می خواهــم... ایکـــاش بـــــرای تو بمیـــــــرم بی بی "سلام الله علیها" * من یکـــ بدن بدون سر میخواهــــــــم ....*



+ جوانی طعنه زد بر سرفه هایش... " برادر،ترک کن سیگار خود را ". او با خود زیر لب،آرام می گفت: " توتون باگاز خردل فرق دارد." *سلامتی جانبازان شیمیائی صلوات* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*



+ *فاصله ها را بردار ...* یارای ماندنم نیست ... *دلم معجزه میخواهد ای شهید...* یاری ام ده ... شهادتت مبارک ... من را نیز دعاکن ای آسمانی افلاکی ... *شهید صمد امیدپور،متولد 1364از شهدای یگان صابرین،تاریخ شهادت1390/06/13)*



+ *زمینگیر شده ام ای شهیــــــــد ...* دستی بیاور به سویم نیز و ما را از این فساد و تباهی نجاتی ده ... *شهید علی بریهی متولد 1364 روستای میثم تمار ،از شهدای یگان صابرین*



+ *می شود کمی هم مرا دعاکنی ای شهید ....* آسمانی شدنت مبارک محمد جان ( 13 شهریورماه سالروز شهادت شهدای یگان صابرین گرامیباد). *شهید محمد محرابی پناه متولد 1364*