سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
منوی اصلی
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
امکانات دیگر
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 13
کل بازدید : 372437
تعداد کل یاد داشت ها : 186
آخرین بازدید : 103/2/1    ساعت : 1:13 ع

شهادت قسمت ما میشد ای کاش...

خشم وجودش را فراگرفته بود.موشک انداز را به دوش نهاد و اولین تانک را نشانه رفت.

تانک ها هنوز بیش از دویست متر با آن ها فاصله داشتند و در دشت پراکنده بودند.صدای

شنی هایشان به خوبی به گوش می رسید.حسین ،قصد داشت خود،آغازکننده ی نبرد

 باشد، کلاهک تانک را نشانه رفت و شلیک کرد.موشک از کنار تانک رد شد و به مسیر خود

ادامه داد .قدوسی موشک بعدی را به او داد و گفت:مهلتش نده،خیلی به ما نزدیک شده .

تیربارچی ما را دیده است.

- آرام بگیر محمود ...اجازه نمی دهم وارد حریم ما شوند.

و بعد با دقت بیشتری شلیک کرد.این بار کلاهک تانک در هاله ای از دود قرار گرفت و بعد،آتش

از درون آن زبانه کشید.

چند عراقی از داخل تانک بیرون آمدند و وحشت زده می دویدند.    

تانک بعدی را که نشان رفت ،شنی اش را از کار انداخت.انهدام این دوتانک،فرمانده ی عراقی

را مجبور به توقف کرد.حسین می دید که از سمت چپ ،پیش روی نیروهای پیاده ی عراقی و

تانک ها ادامه دارد.وقتی به خاکریز نیروهای کریم پور رسیدند،دانست که باید تانک ها را متوجه

خود کند .منتظر ماندند که فرمانده دستور پیشروی بدهد.اکنون ده تانک رودر روی آنها صف

کشیده بودند .اولین تانک شلیک کرد .یکی از سنگرها درگرد و غبار و دود گم شد.یکی را دید

که از میان دود به سمت سنگر بعدی می دود .غفار بود،حسین همان تانک را نشانه رفت و

شلیک کرد.تانک ها یک خیز دیگر پیش آمدند.حسین فریاد زد :

- حالا باهم شلیک کنید.سعی کنید موشک ها خطا نرود.

این بار از درون سه تانک دیگر شعله ی آتش زبانه کشید.حسین موشک ها را شمارش کرد.

هنوز پنج موشک دیگر داشت ،اما از وضعیت سایر سنگرها بی خبربود.

- ما حتی به تعداد تانک ها موشک نداریم.

- اگر یک مرحله ی دیگر مانع حرکت آن ها شویم،ممکن است عقب بنشینند.

این بار که تانک ها شلیک کردند ،دو سنگر دیگر را منهدم کردند.همین که گرد و غبار اطراف

 سنگر فروکش کرد ،حسین پیکر سه شهید را دید که در سنگر افتاده اند.

اولین نفر غفار درویشی بود.نگاه حسین با او حرف می زد " گمان نمی کنم در آمدنم تأخیر

کنم".موشک بعدی را آماده کرد .این بار،اول قدوسی شلیک کرد .او تانکی را که به تنهائی

پیش روی می کرد،نشانه رفت و متوقفش کرد.فرمانده ی عراقی کلافه شده بود .با اینکه با

سه تانک دیگر آن جا را تقویت کرده بود،اما ترجیح داد مسیر را عوض کند .تانک ها از

فاصله ی دویست متری به سوئی که جولا و ساکی مستقر بودند،می رفتند.

حسین ،نگران به تعقیب تانک ها ادامه داد....

  ** ذکر صلواتی هدیه به روح شهید سید حمید میرافضلی و

شهدای یگان ویژه ی صابرین **

 

پی نوشت: ان شاءالله به یاری خدا ادامه خواهد داشت...

( ان شاءالله در ایام اعتکاف به یاد دوستان ارزشی خواهیم بود)

                                                                                     " التماس دعا "







مطلب بعدی : پست ثابت       




+ باسلام و عرض تسلیت ایام شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران باوفایشان ...تغییر نام کاربری بنده از "مدیونم به شهدا"به "اندیشه ی شهدا"...یاعلی ..التماس دعا



+ "مرگ گردنگیر فرزندان آدم است؛ همچون گردنبند بر گردن دختر جوان." این سخنانی بود از امام حسین علیه السلام که "جهاد عماد مغنیه" آن ها را در سالگرد شهادت پدرش حاج عماد مغنیه بیان کرد.



+ * ای شهیـــد * بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست .. آه ، بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست .. مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب دردلم هستی و بین من و تو فاصله هاست ... آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال؛ وقتی قفس پرزدن چلچله هاست... بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست ... باز می پُرسمت از مسئله ی دوری و عشق و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست....



+ آقا سید راه گم کرده ام ؛ مرا یارا و توانی نیست برای بال گشودن تا افقی بی نهایت ، رو به سوی معبود مهربان ... ای بزرگ شده دستانم نیازمند ترحمی از جنس نور تو شده ... به زلالی ات سوگند؛ شستشو ده ناخالصی هایم را ... مرا صعود ده به بینهایت ها... آقا سید دعامون کن ... سالروز شهادتت مبارک ... *شهید سیدمحمود موسوی متولد1360از شهدای یگان صابرین* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*



+ محمد جان ... آسمان میخواهــــــــــــم .. چندیست نامهربانانه کدر شده ام ... مرا به ابدیت رهنمون شو ای بزرگ شده ... * بگذار اوج بگیرم...* سالروز شهادتت مبارک .. *شهید محمد منتظرقائم(ایمان غلام نژاد) متولد1363از شهدای یگان صابرین...تاریخ شهادت1390/06/13* التماس دعا



+ پــرواز ،بدون بال و پر میخواهـــم ... یک گوشه ی چشم ، یک نظر می خواهــم... ایکـــاش بـــــرای تو بمیـــــــرم بی بی "سلام الله علیها" * من یکـــ بدن بدون سر میخواهــــــــم ....*



+ جوانی طعنه زد بر سرفه هایش... " برادر،ترک کن سیگار خود را ". او با خود زیر لب،آرام می گفت: " توتون باگاز خردل فرق دارد." *سلامتی جانبازان شیمیائی صلوات* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*



+ *فاصله ها را بردار ...* یارای ماندنم نیست ... *دلم معجزه میخواهد ای شهید...* یاری ام ده ... شهادتت مبارک ... من را نیز دعاکن ای آسمانی افلاکی ... *شهید صمد امیدپور،متولد 1364از شهدای یگان صابرین،تاریخ شهادت1390/06/13)*



+ *زمینگیر شده ام ای شهیــــــــد ...* دستی بیاور به سویم نیز و ما را از این فساد و تباهی نجاتی ده ... *شهید علی بریهی متولد 1364 روستای میثم تمار ،از شهدای یگان صابرین*



+ *می شود کمی هم مرا دعاکنی ای شهید ....* آسمانی شدنت مبارک محمد جان ( 13 شهریورماه سالروز شهادت شهدای یگان صابرین گرامیباد). *شهید محمد محرابی پناه متولد 1364*