خشم وجودش را فراگرفته بود.موشک انداز را به دوش نهاد و اولین تانک را نشانه رفت.
تانک ها هنوز بیش از دویست متر با آن ها فاصله داشتند و در دشت پراکنده بودند.صدای
شنی هایشان به خوبی به گوش می رسید.حسین ،قصد داشت خود،آغازکننده ی نبرد
باشد، کلاهک تانک را نشانه رفت و شلیک کرد.موشک از کنار تانک رد شد و به مسیر خود
ادامه داد .قدوسی موشک بعدی را به او داد و گفت:مهلتش نده،خیلی به ما نزدیک شده .
تیربارچی ما را دیده است.
- آرام بگیر محمود ...اجازه نمی دهم وارد حریم ما شوند.
و بعد با دقت بیشتری شلیک کرد.این بار کلاهک تانک در هاله ای از دود قرار گرفت و بعد،آتش
از درون آن زبانه کشید.
چند عراقی از داخل تانک بیرون آمدند و وحشت زده می دویدند.
تانک بعدی را که نشان رفت ،شنی اش را از کار انداخت.انهدام این دوتانک،فرمانده ی عراقی
را مجبور به توقف کرد.حسین می دید که از سمت چپ ،پیش روی نیروهای پیاده ی عراقی و
تانک ها ادامه دارد.وقتی به خاکریز نیروهای کریم پور رسیدند،دانست که باید تانک ها را متوجه
خود کند .منتظر ماندند که فرمانده دستور پیشروی بدهد.اکنون ده تانک رودر روی آنها صف
کشیده بودند .اولین تانک شلیک کرد .یکی از سنگرها درگرد و غبار و دود گم شد.یکی را دید
که از میان دود به سمت سنگر بعدی می دود .غفار بود،حسین همان تانک را نشانه رفت و
شلیک کرد.تانک ها یک خیز دیگر پیش آمدند.حسین فریاد زد :
- حالا باهم شلیک کنید.سعی کنید موشک ها خطا نرود.
این بار از درون سه تانک دیگر شعله ی آتش زبانه کشید.حسین موشک ها را شمارش کرد.
هنوز پنج موشک دیگر داشت ،اما از وضعیت سایر سنگرها بی خبربود.
- ما حتی به تعداد تانک ها موشک نداریم.
- اگر یک مرحله ی دیگر مانع حرکت آن ها شویم،ممکن است عقب بنشینند.
این بار که تانک ها شلیک کردند ،دو سنگر دیگر را منهدم کردند.همین که گرد و غبار اطراف
سنگر فروکش کرد ،حسین پیکر سه شهید را دید که در سنگر افتاده اند.
اولین نفر غفار درویشی بود.نگاه حسین با او حرف می زد " گمان نمی کنم در آمدنم تأخیر
کنم".موشک بعدی را آماده کرد .این بار،اول قدوسی شلیک کرد .او تانکی را که به تنهائی
پیش روی می کرد،نشانه رفت و متوقفش کرد.فرمانده ی عراقی کلافه شده بود .با اینکه با
سه تانک دیگر آن جا را تقویت کرده بود،اما ترجیح داد مسیر را عوض کند .تانک ها از
فاصله ی دویست متری به سوئی که جولا و ساکی مستقر بودند،می رفتند.
حسین ،نگران به تعقیب تانک ها ادامه داد....
** ذکر صلواتی هدیه به روح شهید سید حمید میرافضلی و
شهدای یگان ویژه ی صابرین **
پی نوشت: ان شاءالله به یاری خدا ادامه خواهد داشت... ( ان شاءالله در ایام اعتکاف به یاد دوستان ارزشی خواهیم بود) " التماس دعا "