سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
منوی اصلی
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
امکانات دیگر
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 22
کل بازدید : 372408
تعداد کل یاد داشت ها : 186
آخرین بازدید : 103/1/31    ساعت : 3:10 ص

شهدای هویزه...

 جولا چشم چرخاند سمت چپ.نزدیک به بیست تانک را دید که در برابر سنگر حسین و

یارانش متوقف شده بودند.تعدادی از آن ها در آتش می سوختند.

حسین پاورچین پاورچین سنگر را عوض کرد.چشم انداخت به عراقی ها .بی شمار داشتند

جلو می آمدند.حسین بیش ترین یاران خود را از دست داده بود 

.در بین شهدا،جمال دهشور را شناخت .روزهای با او بودن را به یاد آورد.

حالا او مانده بود و قدوسی و حکیم باشش موشک باقی مانده،تانک ها در دویست متری

آنها بودند و دیوانه وار شلیک می کردند

.تعداد سنگرها در حدی بود که عراقی ها نمی دانستند آن سه نفر در کدام سنگر موضع

گرفته اند.دو تانک هم زمان جلو کشیدند.حسین به قدوسی که در دویست متری او

سنگر گرفته بود اشاره کرد که هم زمان شلیک کند .

گذاشت تانک ها نزدیک تر شوند.کلاهک تانک را نشانه رفت و سپس شلیک کرد.

آتش از درونش زبانه کشید. دود و آتش ،دشت هویزه را فراگرفت. 

هوا،خفه و خاک آلوده بود.شبیه روز عاشورای کربلا.غبار نشست رو دانه های درشت عرق

صورت حسین.بوی باروت چنگ می انداخت به سینه اش .به سرفه افتاده بود.لباسش پر بود

از لکه های خون شهدا.شلیک تانک ها تمامی نداشت.حسین بی اعتنا به تانک ها از جا کنده

شد.خسته ،ولی قرص و محکم .گلوله ها مثل تکرگ درشت می باریدند روی سرش.حالا فقط

سنگر قدوسی بود که هنوز مقاومت می کرد.حسین قد بلند کرد و نعره کشید . با این

 " الله اکبر" جان گرفت.ردیفی از عراقی ها را به رگبار بست .عراقی ها جا خوردند.افتادند

به جنب و جوش .حسین از خاکریز بیرون زد.دوید طرف دشمن،یکه و تنها.با تمام قدرت بازویش،

نارنجک را پرت کردطرف عراقی هائی که عقب می رفتند.نعره ی یک عراقی پیچید تو صدای

انفجار نارنجک.

قدوسی دوید طرفش.چنگ زد به بازویش و فریاد کشید: دیوانه شدی؟؟ برگرد تو سنگر..

حسین رنگ به صورت نداشت.قدوسی زل زد تو چشمهای خسته اش.لب های ترک

برداشته ی حسین به خنده باز شد.

تشنه بود.چشم های پر از اشک قدوسی به خنده افتاد.دست حسین را گرفت و رفت

 تو سنگر.دوباره از حسین جدا شد .از دوسنگر که شلیک می کردند،توجه عراقی ها بهتر

پرت و پلا می شد.فرمانده ی عراقی بدجوری پیله کرده بود به سنگر قدوسی ..

یک هو سنگرش در خاک و دود گم شد...

پی نوشت :ان شاءالله به یاری خدا ادامه خواهد داشت

 

التماس دعا..







مطلب بعدی : پست ثابت       




+ باسلام و عرض تسلیت ایام شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران باوفایشان ...تغییر نام کاربری بنده از "مدیونم به شهدا"به "اندیشه ی شهدا"...یاعلی ..التماس دعا



+ "مرگ گردنگیر فرزندان آدم است؛ همچون گردنبند بر گردن دختر جوان." این سخنانی بود از امام حسین علیه السلام که "جهاد عماد مغنیه" آن ها را در سالگرد شهادت پدرش حاج عماد مغنیه بیان کرد.



+ * ای شهیـــد * بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست .. آه ، بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست .. مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب دردلم هستی و بین من و تو فاصله هاست ... آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال؛ وقتی قفس پرزدن چلچله هاست... بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست ... باز می پُرسمت از مسئله ی دوری و عشق و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست....



+ آقا سید راه گم کرده ام ؛ مرا یارا و توانی نیست برای بال گشودن تا افقی بی نهایت ، رو به سوی معبود مهربان ... ای بزرگ شده دستانم نیازمند ترحمی از جنس نور تو شده ... به زلالی ات سوگند؛ شستشو ده ناخالصی هایم را ... مرا صعود ده به بینهایت ها... آقا سید دعامون کن ... سالروز شهادتت مبارک ... *شهید سیدمحمود موسوی متولد1360از شهدای یگان صابرین* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*



+ محمد جان ... آسمان میخواهــــــــــــم .. چندیست نامهربانانه کدر شده ام ... مرا به ابدیت رهنمون شو ای بزرگ شده ... * بگذار اوج بگیرم...* سالروز شهادتت مبارک .. *شهید محمد منتظرقائم(ایمان غلام نژاد) متولد1363از شهدای یگان صابرین...تاریخ شهادت1390/06/13* التماس دعا



+ پــرواز ،بدون بال و پر میخواهـــم ... یک گوشه ی چشم ، یک نظر می خواهــم... ایکـــاش بـــــرای تو بمیـــــــرم بی بی "سلام الله علیها" * من یکـــ بدن بدون سر میخواهــــــــم ....*



+ جوانی طعنه زد بر سرفه هایش... " برادر،ترک کن سیگار خود را ". او با خود زیر لب،آرام می گفت: " توتون باگاز خردل فرق دارد." *سلامتی جانبازان شیمیائی صلوات* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*



+ *فاصله ها را بردار ...* یارای ماندنم نیست ... *دلم معجزه میخواهد ای شهید...* یاری ام ده ... شهادتت مبارک ... من را نیز دعاکن ای آسمانی افلاکی ... *شهید صمد امیدپور،متولد 1364از شهدای یگان صابرین،تاریخ شهادت1390/06/13)*



+ *زمینگیر شده ام ای شهیــــــــد ...* دستی بیاور به سویم نیز و ما را از این فساد و تباهی نجاتی ده ... *شهید علی بریهی متولد 1364 روستای میثم تمار ،از شهدای یگان صابرین*



+ *می شود کمی هم مرا دعاکنی ای شهید ....* آسمانی شدنت مبارک محمد جان ( 13 شهریورماه سالروز شهادت شهدای یگان صابرین گرامیباد). *شهید محمد محرابی پناه متولد 1364*