سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
منوی اصلی
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
امکانات دیگر
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 37
بازدید دیروز : 17
کل بازدید : 371992
تعداد کل یاد داشت ها : 186
آخرین بازدید : 103/1/10    ساعت : 4:40 ص

اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک 

صدائی از سنگر نمی آمد،حسین به آن سو برگشت.قدوسی در میان انبوهی از دود و غبار افتاد روی زمین.


بی اختیار به سویش رفت.با صدای بلند فریاد می زد.ببین گلوله ی تانک،چه بر سرت آورده است؟چرا

چشمانت باز ماند.به دنبال چه می گردی محمود؟؟؟؟


دست انداخت دور گردنش .چند لحظه ای که به نظرش طولانی آمد .آنچنان که اعتنائی به تانک ها نمی کرد.


چفیه را روی سر خونین او انداخت.تنها موشک را برداشت و به سنگر خود برگشت.حکیم را دید که در

سنگر به کمین نشسته است .چند قطره خون از پای او چکیده بود.


- چه می کنی؟

- می خواهم در آخرین لحظات عمر تنها نباشم.


- از شهادت قدوسی وحشت کردی؟


- او ما را تنها گذاشت...      


- برو آخرین موشک را شلیک کن که وقتی عراقی ها بالای جسدمان رسیدند،مقاومت در نظر آن ها

همان گونه نقش ببندد که ما می خواهیم.


حکیم موشک انداز را گرفت و رفت.در فاصله ای که به سوی سنگر می دوید ،گلوله ی تانکی به

سویش شلیک شد.


گلوله از روی سرش عبور کرد.حسین ،همان تانک را نشانه رفت و شنی اش را از کار انداخت.

این بار تانک ها در چند نوبت خاکریز را به گلوله بستند.هنوز نمی دانستند که تعدادشان

چند نفر است ،زیرا حسین هر بار از سنگری شلیک می کرد و به سنگری دیگر می دوید.

یک عراقی سنگر حکیم را نشانه رفت.حسین می دید که موج انفجار،حکیم را به هوا برده بود.از دور

فریاد زد:" سید"خواست به سمتش برود که گلوله ای متوقفش کرد.هنوز یک موشک دیگر داشت.

تنهائی در دشتی که پر از تانک دشمن است،با تنهائی در شبی که در سنگر با خدا خلوت کرده بودم ،

چه تفاوتی دارد؟من اکنون بهتر می توانم با خدا خلوت کنم.این تانک های سرمست نمی توانند

مانع کارم شوند.اکنون وقت میهمانی است .آیا خدا مرا می پذیرد؟


چرا آخرین نفر این میدان من باشم؟


دیگر دوستی نمانده که نگرانش باشم.


این تانک ها مرا یاد شبی می اندازد که مقابل منزل تیمسار شمس تبریزی دستگیر شدم.

تانک،همیشه می خواهدهیبت خود را به رخ پیاده نظام بکشد.تانک ها در پانزده خرداد سال 42

خیابان های اطراف منزلمان را هم محاصره کرده بودند.همه ی این تانک ها در یک مسیر قرار دارند.

چرا با مشاهده ی این تانک ها یاد مادرم می افتم؟؟!!!


ذکر صلواتی هدیه به روح شهدای یگان ویژه ی صابرین و شهید سیدحمید میرافضلی

پی نوشت:به یاری خدا ادامه دارد....


التماس دعا







مطلب بعدی : پست ثابت       




+ باسلام و عرض تسلیت ایام شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران باوفایشان ...تغییر نام کاربری بنده از "مدیونم به شهدا"به "اندیشه ی شهدا"...یاعلی ..التماس دعا



+ "مرگ گردنگیر فرزندان آدم است؛ همچون گردنبند بر گردن دختر جوان." این سخنانی بود از امام حسین علیه السلام که "جهاد عماد مغنیه" آن ها را در سالگرد شهادت پدرش حاج عماد مغنیه بیان کرد.



+ * ای شهیـــد * بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست .. آه ، بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست .. مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب دردلم هستی و بین من و تو فاصله هاست ... آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال؛ وقتی قفس پرزدن چلچله هاست... بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست ... باز می پُرسمت از مسئله ی دوری و عشق و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست....



+ آقا سید راه گم کرده ام ؛ مرا یارا و توانی نیست برای بال گشودن تا افقی بی نهایت ، رو به سوی معبود مهربان ... ای بزرگ شده دستانم نیازمند ترحمی از جنس نور تو شده ... به زلالی ات سوگند؛ شستشو ده ناخالصی هایم را ... مرا صعود ده به بینهایت ها... آقا سید دعامون کن ... سالروز شهادتت مبارک ... *شهید سیدمحمود موسوی متولد1360از شهدای یگان صابرین* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*



+ محمد جان ... آسمان میخواهــــــــــــم .. چندیست نامهربانانه کدر شده ام ... مرا به ابدیت رهنمون شو ای بزرگ شده ... * بگذار اوج بگیرم...* سالروز شهادتت مبارک .. *شهید محمد منتظرقائم(ایمان غلام نژاد) متولد1363از شهدای یگان صابرین...تاریخ شهادت1390/06/13* التماس دعا



+ پــرواز ،بدون بال و پر میخواهـــم ... یک گوشه ی چشم ، یک نظر می خواهــم... ایکـــاش بـــــرای تو بمیـــــــرم بی بی "سلام الله علیها" * من یکـــ بدن بدون سر میخواهــــــــم ....*



+ جوانی طعنه زد بر سرفه هایش... " برادر،ترک کن سیگار خود را ". او با خود زیر لب،آرام می گفت: " توتون باگاز خردل فرق دارد." *سلامتی جانبازان شیمیائی صلوات* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*



+ *فاصله ها را بردار ...* یارای ماندنم نیست ... *دلم معجزه میخواهد ای شهید...* یاری ام ده ... شهادتت مبارک ... من را نیز دعاکن ای آسمانی افلاکی ... *شهید صمد امیدپور،متولد 1364از شهدای یگان صابرین،تاریخ شهادت1390/06/13)*



+ *زمینگیر شده ام ای شهیــــــــد ...* دستی بیاور به سویم نیز و ما را از این فساد و تباهی نجاتی ده ... *شهید علی بریهی متولد 1364 روستای میثم تمار ،از شهدای یگان صابرین*



+ *می شود کمی هم مرا دعاکنی ای شهید ....* آسمانی شدنت مبارک محمد جان ( 13 شهریورماه سالروز شهادت شهدای یگان صابرین گرامیباد). *شهید محمد محرابی پناه متولد 1364*