سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
منوی اصلی
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
امکانات دیگر
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 36
کل بازدید : 372562
تعداد کل یاد داشت ها : 186
آخرین بازدید : 103/2/6    ساعت : 11:38 ص

 

اللهم ارزقنا توفیق شهادة فی سبیلک...

عطاءالله مجید ، بسیجی کم سن و سال ، با آن که از ناحیه ی یک پای خودش ،معلول مادرزادی بود ،خودش را به قافله ی شهدا

رساند.شب حمله ی والفجر مقدماتی، ستون نیروها، با سرقدم های بلند ، در آن ظلمات شب ،داشت جلو می کشید؛ عطا هر دو

سه قدمی که راه می آمد ،زمین می خورد ،بلند می شد ،چند قدم جلو می آمد و دوباره زمین می خورد .اما از ترس اینکه

 مبادا مسئولین گردان ،او را به عقب برگردانند ،به هر مکافاتی بود قدم به قدم جلو می آمد . از آنجا به بعد خودم زیر بغلش

 راگرفته بودم.آن شب بچه ها ،شانزده هفده کیلومتر راه را در تپه های رَملی با بار و بنه ی سنگین - هر نفر 20 کیلو 

بار- یک نفس کوبیدند و جلو آمدند. صدای تاپ تاپ خفیف برخورد پوتین های بچه های گردان با رمل ها ، دم گرفته و خفه ی

نجوای " حسین،حسین" شان،مثل نوای شوری بود که حرکت شبانه ی ما راهمراهی می کرد...

 

عطاء کمی که رمق پیدا کرد ،نگذاشت زیر بغلش را بگیرم .باهمان وضع وخیم جسمی خودش ، از اول تا آخر ستون در حال

حرکت با ما می دوید و با گفتن کلمات روحیه دهنده ،بچه ها را دلداری می داد.این بود ؛ تا برخوردیم به یک کمین دشمن،

تعدادی درجا شهید شدند و تعدادی مجروح. مجروحین ما پای سنگر کمین دشمن افتاده بودند، زیر منور بعثی ها ستون

نفرات ما زمین گیر شده بود.اما  آن ها هنوز ستون ما را ندیده بودند.مجروحین ،لب هایشان را می گزیدند ، طوری که

لب هایشان از فرط فشار دندان ها ،خونین شده بود؛ سعی داشتند به هر ترتیبی که شده ،ناله نکنند تا صدایشان

بعثی ها را هوشیار نکند. در آن لحظات خیلی از زخمی ها ،این جوری بی صدا شهید شدند...

کالیبر سنگر دشمن ، یک روند همه جا را زیر آتش گرفته بود ..عطاءالله ، در همان لحظه و جائی به شهادت رسید که

خودش آرزوی آن را داشت؛حین اذان صبح ، در میدان جنگ دستش را روی سینه ی نحیف خودش گذاشته بود و از

 لابه لای انگشت های لاغرش ،خون فواره می زد...با لبخند رضا بر لب شهید شد...

 

"ذکر صلواتی هدیه به روح شهید بزرگوار سید حمید میرافضلی و شهدای یگان ویژه ی صابرین"

                                                                                          *التماس دعا*

                                               پی نوشت: به نقل از احمد شفیعی ها از کتاب سیزده ساله ها







مطلب بعدی : پست ثابت       




+ باسلام و عرض تسلیت ایام شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران باوفایشان ...تغییر نام کاربری بنده از "مدیونم به شهدا"به "اندیشه ی شهدا"...یاعلی ..التماس دعا



+ "مرگ گردنگیر فرزندان آدم است؛ همچون گردنبند بر گردن دختر جوان." این سخنانی بود از امام حسین علیه السلام که "جهاد عماد مغنیه" آن ها را در سالگرد شهادت پدرش حاج عماد مغنیه بیان کرد.



+ * ای شهیـــد * بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست .. آه ، بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست .. مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب دردلم هستی و بین من و تو فاصله هاست ... آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال؛ وقتی قفس پرزدن چلچله هاست... بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست ... باز می پُرسمت از مسئله ی دوری و عشق و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست....



+ آقا سید راه گم کرده ام ؛ مرا یارا و توانی نیست برای بال گشودن تا افقی بی نهایت ، رو به سوی معبود مهربان ... ای بزرگ شده دستانم نیازمند ترحمی از جنس نور تو شده ... به زلالی ات سوگند؛ شستشو ده ناخالصی هایم را ... مرا صعود ده به بینهایت ها... آقا سید دعامون کن ... سالروز شهادتت مبارک ... *شهید سیدمحمود موسوی متولد1360از شهدای یگان صابرین* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*



+ محمد جان ... آسمان میخواهــــــــــــم .. چندیست نامهربانانه کدر شده ام ... مرا به ابدیت رهنمون شو ای بزرگ شده ... * بگذار اوج بگیرم...* سالروز شهادتت مبارک .. *شهید محمد منتظرقائم(ایمان غلام نژاد) متولد1363از شهدای یگان صابرین...تاریخ شهادت1390/06/13* التماس دعا



+ پــرواز ،بدون بال و پر میخواهـــم ... یک گوشه ی چشم ، یک نظر می خواهــم... ایکـــاش بـــــرای تو بمیـــــــرم بی بی "سلام الله علیها" * من یکـــ بدن بدون سر میخواهــــــــم ....*



+ جوانی طعنه زد بر سرفه هایش... " برادر،ترک کن سیگار خود را ". او با خود زیر لب،آرام می گفت: " توتون باگاز خردل فرق دارد." *سلامتی جانبازان شیمیائی صلوات* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*



+ *فاصله ها را بردار ...* یارای ماندنم نیست ... *دلم معجزه میخواهد ای شهید...* یاری ام ده ... شهادتت مبارک ... من را نیز دعاکن ای آسمانی افلاکی ... *شهید صمد امیدپور،متولد 1364از شهدای یگان صابرین،تاریخ شهادت1390/06/13)*



+ *زمینگیر شده ام ای شهیــــــــد ...* دستی بیاور به سویم نیز و ما را از این فساد و تباهی نجاتی ده ... *شهید علی بریهی متولد 1364 روستای میثم تمار ،از شهدای یگان صابرین*



+ *می شود کمی هم مرا دعاکنی ای شهید ....* آسمانی شدنت مبارک محمد جان ( 13 شهریورماه سالروز شهادت شهدای یگان صابرین گرامیباد). *شهید محمد محرابی پناه متولد 1364*