" یا لطیف "
معبود من ...
در میان اینهمه هیاهوی اضطراب انگیز آخرالزمان و در میان هزاران رنگ و فریب و جاذبه باخته ام...
خدایا ...
دل بیقراری میکند و روح در جدالی پایان ناپذیر به این در و آن در می زند تا راه پرواز بیاموزد ...
الهی ...
دست های این ملتَمس حقیر رو به آسمانها دراز شده و در جستجوی مأمنی امن این سو و آن سو می دود...
خدایا .....
برپریشان حالی ام سخت می گریم تا تهی دستی ام را باور کنی ...
ای سید من ...
جاذبه ها ؛ هر روز رنگی تازه به خود می گیرد و من نیز غافل دنبال کوچیدن به سویشان شده ام ...
" امان از سختی روز بزرگ "
ای آرام دل ها
نظاره کن مرا با همه ی ناچیزی ام ...
مرا بخوان به سمت و سوی خودت ..
تا لایق ات شوم ...
تا پذیرایم شوی ...
خوشا بحال دوازده پرستوی عاشق مهاجر ... که هزار و نود و پنجمین سحرگاه افلاکی شدنشان در راه است..
خوشا بحال لاله ی گلگون کفنی که دمادم لحظه ی پروازش مرا آموختنی عظیم داد
" نمیخواهم با دختر کوچک یک و نیم ساله ام هم کلام شوم... می ترسم پای بند زمینم کند " *
خوشا به حال آن مردان از قبیله ی نور ...
آنانکه چشم بستند بر هرآنچه به چشم دنیا می آمد ...
خوشا به حال او که نگاشت
" آن کس که تو را شناخت ،جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
دیوانه کنی ،هر دو جهانش بخشی
دیوانه ی تو ،هر دو جهان را چه کند؟ **
یا اله العالمین
روی سخن با توست ...
مرا نگاهی ...
از آنان که خریدار شوی ...
از آنانکه لایق خودت شوند ...
پی نوشت :
سحرگاه سیزدهم شهریورماه سالروز آسمانی شدن جان برکفان یگان صابرین سپاه پاسداران گرامیباد
* شهید سید محمود موسوی
** شهید صمد امیدپور
پست "یافاطمة الزهرا " ادامه دارد ....
التماس دعـــــا