چشمانم را به آسمان همیشه آبی ات می دوزم و روبروی قبله ی
همه ی مهربانان می ایستم...
دستانم را به سمت آسمان قشنگ و دوست داشتنی ات دراز میکنم
و قلبم را در اختیار تو می گذارم ،
آنگاه اجازه میدهم غم دل با اشک هایی که از چشمانم فرو می ریزد بیرون بریزد
و آنگاه تو را میخوانم ....
یا ستار العیوب.... و یا غفار الذنوب....
معبود دوست داشتنی ام !
با همه ی وجودم تو را فریاد میکنم تا صدایم را بشنوی ....
تو خود میدانی که اگر در این دنیا غرق شوم روحم هرگز به آرامشی
که در پی دست یابی اش بودم نخواهد رسید!!
مهربانم؛.....
مرا دریاب و رهایی ام ببخش
مرا کمک کن....
میخواهم تو را بیابم ... نه... باید تو را بیابم....
دلم می خواهد مرا با عشق حضورت آشنا کنی ....
دلم می خواهد خانه ی قلبم را آنقدر وسیع گردانی که دنیا با همه ی دلفریبی هایش در مقابلش هیچ باشد...
دلم می خواهدروحم را آنچنان غرق در حضور نورانی ات کنی که هیچگاه احساس سرگردانی نکند....
دلم نردبانی بر فراز آسمانهایت میخواهد....
دلم می خواهد ناخالصی های روحم را از من بزدایی ...
دلم می خواهد در آن بالا در آبی زلال آسمانت در اطاقی کوچک بنشینم
تنها به انتظار خودِ تو...
خدایا....
دلم تو را از من طلب می کند ....
میدانی که چه می گویم و چگونه میگویم ...
خودت بگو با این دل ناآرام و ملتهبم چه کنم خدایا.........
دلم برای همیشه تو را می خواهد....برای همیشه ی همیشه...
مهربانم مرا ببخش و توانایی تشخیص درست از نادرست را به من عطا کن ....
آمین