پيام
+
*** شهيد محمد جعفرخاني در ميان شهداي صابرين که در درگيري با تروريست هاي ضدانقلاب در شمال غرب کشور به شهادت رسيد، شايد درخشانترين اين ستاره ها باشد که بسياري از شهداي صابرين از نيروهاي او محسوب مي شدند. اين فرمانده شهيد سال گذشته در درگيري با گروهک تروريستي پژاک در ارتفاعات جاسوسان به شهادت رسيد تا پس از يک دوره مجاهدت 33 ساله در راه اسلام، بالاترين دستمزد و پاداش را گرفته باشد

صبح نزديک
92/5/16
هانا آويني
چند ماه پيش از شهادت، خدا توفيق داد اسم من و جعفر خان براي سفر حج در آمد. او گفت من بدون همسرم نميروم. کار همسرانمان هم جور شد و عازم شديم.
ازش پرسيدم وقتي کعبه را ديدي از خدا چه خواستي؟
گفت: از خدا خواستم تا جايي که مي توانم از دشمنان بکشم و خودم هم شهيد شوم.
هانا آويني
در همان روز اول، همه کاروان علاقه خاصي به جعفرخان پيدا کرده بودند. يک پيرمرد بود که اصرار داشت بداند ما کارمان چيست. به هر بهانه اي مي پرسيد شما دو تا چه کاره ايد؟
آخرش من به شوخي گفتم: من پيمانکار ساختماني هستم و جعفر خان هم بناست! چند ماهي از شهادت جعفر خان گذشته بود که يک نفر زنگ زد به گوشي ام. صدايش مي لرزيد.
هانا آويني
حاجي همسفرمان بود: بي انصاف! تو که گفتي جعفرخان بنّاست! هق هق گريه مي کرد...
(راوي: همرزم شهيد)
هانا آويني
*اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم*
عليرضااحساني نيا
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم...