شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

شهيد بريهي سر کلاس حاضر نشد و آخر کار موقع تقسيم باند و لوازم امداد اوليه سر رسيد. دوست و هم رزم شهيد به آقا عبد الزهرا گفت : سرکلاس نميايي ،ميري بالا رب گوجه ميشي، نميدوني بايد چيکارکني. شهيد خنديد و بعد باند رو تحويل گرفت و به شوخي (که الان معلوم ميشه زيادم شوخي نبود) باند رو دستش گرفت و دستش رو روي پهلوي راست خودش گذاشت و گفت : يعني اگر اينجا تيرخورد اينجوري بگذارم ؟ بعد قه قه خنديد و رفت ...
شب عمليات موقعي که درگير شديم ؛من سعي داشتم به کمک بچه ها بيام، بالاي سر هرکسي اومدم تلاش کردم کمکش کنم .بعضي شهيد شده بودند بعضي مجددا زنده شدند مثل شهيد موسوي و باز شهيد شدند و خيلي ها هم زنده ماندند ... وقتي رسيدم بالاي سر عبد الزهرا ديدم پهلوي راستش داره به شدت خون مياد ؛ با باند دستم رو گذاشتم روي زخم ديدم دستم توي بدنش فرو رفت ياد شوخي شهيد افتادم و همونجا خيلي گريه کردم ....
2-فرهنگي
اين بزرگوار كجا ودر چه عملياتي شهيدشدند؟
سلام بله شهيد بريهي خيلي شاد و شوخ بودند ،ايشون در 13شهريورماه سال 1390 درعمليات درگيري با گروهک تروريستي پژاک در شمالغرب کشور(سردشت) به مقام رفيع شهادت نائل شدند.
ايشون متولد 1364بودند و جزو نيروهاي مهمترين و خاص ترين يگان سپاه (يگان ويژه ي صابرين) بودند...ان شاءالله برسيم همه ي ما به رضايت شهدا:-)التماس دعا
*اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم*
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top