پيام
+
ماه رمضان سال 1390 شهيد سيد محمود موسوي در منزل برادر بزرگوارشون آقا سيد محمد که زماني در مجموعه روايت فتح فعاليت مي کردند حضور داشتند . آقا سيد محمود حال خاصي در آن ايام داشتند .
همسر آقا محمد (برادر شهيد موسوي) در طول افطاري به دقت به رفتارهاي آقا سيد محمود مشغول بودند ، بعد از افطاري به آقا سيد محمد گفتن

♥ ح. بالايي
92/6/28
هانا آويني
بنظر سيد محمود داره شهيد ميشه .
برخي بر اين عقيده بودند که شهيد موسوي رابطه خوبي با خدا داشتند و ظاهرا شب قدر خودشون رو با دعاي مشخصي صبح کردند و در آخر ماه رمضان از بهترين هديه ميزبان برخوردار شدند .
آقا سيد محمد ميگفتند که سيد محمود اون شب به من گفت : داداش تو که سروکارت توي روايت فتح با زندگي نامه هاي شهداست ، بگو چيکار کنم شهيد بشم.
آقا سيد محمد گفتند :
هانا آويني
داداش شرمندم که اين جوابو ميدم ! تو شهيد نميشي !
سيد محمود پرسيد چرا داداش ؟
گفتند : کسي که شهيد ميشه به دنيا دل نميبنده ولي تو دل بستي !
شهيد موسوي گفتند: چرا ؟ من که دل نبستم؟
آقا سيد محمد گفتند نه تو دل بستي ، به صديقه سادات دل بستي
هانا آويني
شهيد موسوي خيلي به فکر رفتند!
...
گذشت تا روز عيد فطر و نماز عيد فطر
همه بچه ها ميگن اون روز سيد در حال ديگه اي بود !
توي نماز ضجه گونه گريه ميکرد ... !
و اما شب عمليات شهيد موسوي با اينکه تلفن ها آنتن نمي دادند با دستکاري گوشي خودشون (به نقل از آقاي م.ا) آنتن تلفن هاي همراه عراق آنتني گرفت و به منزلشون زنگ زدند و با همه صحبت کردند و از همه حلاليت گرفتند ؛
هانا آويني
ايشون عادت داشتند با صديقه سادات هم صحبت کنند !
وقتي همسر شهيد گفتند بگذار گوشي رو بدم به صديقه سادات
شهيد موسوي سريع گفت : نه نه نه نه ! اصلا ! نده نميخوام حرف بزنم !
کاري نداري خداحافظ
الان مي فهميم که شهيد مي ترسيد لحظه هاي آخر وابستگي به فرزندشون براشون گرون تموم بشه و بالشون چيده !
* گل نرگس *
ميترسيدند مهر پدر و فرزندي کار دستشان دهد .... واقعا مديونيم به شهدا تشکر بابت فيد زيباتون
قافيه باران
اللهم ارزقنا:(
هانا آويني
اللهم ارزقناتوفيق شهادة في سبيلک...خواهش ميکنم بزرگوار رز صورتي ...التماس دعا