پيام
+
آقاي (ع.م) از تکاوران يگان تعريف ميکنند : « من چند سال پيش مسئول آماد گردان شهيد جعفر خاني بودم تصميم گرفتم زمان دادن چاشت ها و يا مواد خوراکي عمدا يا سهوا به جعفرخان چيزي ندم.(البته ميخواستم صبر جعفر خان رو بسنجم)
يک روز جعفر خان آمد پيش من و گفتند : باوفا چاشت به من ندادي هيچ مهم نيست فقط مراقب باش و نگذار بچه ها کم و کسري داشته باشند

هانا آويني
92/6/31
هانا آويني
با اجازه من آنقدر به بچه ها بده که سير سير بشن نکنه کسي بخاطره چاشت ناراضي بشه يا گشنه بمونه ... »
در ادامه ايشون تعريف ميکنند : هر وقت غذا ميخورديم جعفر خان کنار ما مي نشست و غذا ميخورد .غذاي ما هرچي بود جعفر خان همون غذا رو ميخورد.
اگر در جايي مثلا فرماندهي غذاي ديگري بود نميخورد و مي آمد با بچه ها و همون غذايي رو ميخورد که بچه ها ميخوردند.اصلا نميگذاشت بچه ها بين اون و خودشون فرقي ببينن .
هانا آويني
بعضي وقتها از ترس اينکه مبادا بين خودش و نيروهايي که به هر دليلي درجه شون کم بوده يا درجه اي که بايد رو ندارند تفاوتي پيش بياد درجه نميگذاشت .
خيلي خاکي بودند ! نه تو حرف بلکه در عمل
هانا آويني
دردمند نيروهاش بود اين بخشي از علتهايي هست که بچه ها حاضر ميشدند براي جعفر خان جون بدن !
حالا هم بخواب بچه ها مياد و توصيه هايي ميکنه و بچه ها بهش گوش ميدن.
هانا آويني
*شهيد محمدجعفرخاني فرمانده ي يگان صابرين در عمليات درگيري با پژآک .شهريور ماه 1390*/
2-فرهنگي
بله من سربازسپاه بودم واقعا سپاه نيروهاي مخلصي داره خداحفظشون كنه
هانا آويني
*اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم..*
هانا آويني
خدا حفظشون کنه ...