شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

با اجازه من آنقدر به بچه ها بده که سير سير بشن نکنه کسي بخاطره چاشت ناراضي بشه يا گشنه بمونه ... » در ادامه ايشون تعريف ميکنند : هر وقت غذا ميخورديم جعفر خان کنار ما مي نشست و غذا ميخورد .غذاي ما هرچي بود جعفر خان همون غذا رو ميخورد. اگر در جايي مثلا فرماندهي غذاي ديگري بود نميخورد و مي آمد با بچه ها و همون غذايي رو ميخورد که بچه ها ميخوردند.اصلا نميگذاشت بچه ها بين اون و خودشون فرقي ببينن .
بعضي وقتها از ترس اينکه مبادا بين خودش و نيروهايي که به هر دليلي درجه شون کم بوده يا درجه اي که بايد رو ندارند تفاوتي پيش بياد درجه نميگذاشت . خيلي خاکي بودند ! نه تو حرف بلکه در عمل
دردمند نيروهاش بود اين بخشي از علتهايي هست که بچه ها حاضر ميشدند براي جعفر خان جون بدن ! حالا هم بخواب بچه ها مياد و توصيه هايي ميکنه و بچه ها بهش گوش ميدن.
*شهيد محمدجعفرخاني فرمانده ي يگان صابرين در عمليات درگيري با پژآک .شهريور ماه 1390*/
2-فرهنگي
بله من سربازسپاه بودم واقعا سپاه نيروهاي مخلصي داره خداحفظشون كنه
*اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم..*
خدا حفظشون کنه ...
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top