پيام
+
زمان سربازي آقا مسلم،ايشون رو مي گذارن توي يک مغازه ي کوچيک که مال پادگان بود.
بعد از يه مدتي که مي گذره به فرمانده شون ميگه که من ديگه توي اون مغازه نميرم،بعد از کلي پرس و جو از دليل اين
کار،ميگه: خيلي از اجناسي که ميفروشم خالص خالص نميشن،يا مقداري کم تر ميشه که حق الناسش به گردنم ميمونه،يا
بيشتر ميشه که بيت الماله...
اينجوري يا مديون مردم ميشم يا بدهکار بيت المال...

هما بانو
92/10/5
هانا آويني
فرمانده هم وقتي اين روحيه ي مسلم رو ديد زياد سخت گيري نکرد...
شادي روح آسمونيش صلوات...
هانا آويني
*شهيد مسلم احمدي پناه از شهداي يگان ويژه ي صابرين/تاريخ شهادت1390/06/13)*
*مهاجر- 89*
الهم صلي علي محمدوآل محمد...
نور الزهراء
اللهم صلي علي محمد و آل محمد وعجل فرحهم
هما بانو
اللهم صلي علي محمد و آل محمد وعجل فرحهم