شامگاه 22 روز اسفندماه سال 1363،در شرق دجله،صفوف رزمندگان می رفتند تا
سینه ی خصم را بشکافند و سعید طوقانی با وجود ناراحتی جسمی،دلیرانه و
دلسوزانه ،مسئولیت خود را به انجام می رساندکه به ناگاه دوستانش متوجه شدند
سعید از ستون نیروها جدا شد...
فرمانده ی گروهان به سمت او دوید و آرام گفت: "سعید،سعید، چی شده؟" ولی
سعید فقط سرش را به طرف بالا تکان داد که مثلآ مسئله ی خاصی نیست.. .
خوب که از نیروها دور شد ،زانو زد روی زمین و بعد با صورت خورد زمین.
فرمانده به او نزدیک شد و سریع دست انداخت روی شانه ی سعید و رویش را برگرداند.
الله اکبر،الله اکبر، اصابت گلوله ی دوشکا به شکم سعید باعث شده بود روده هایش به بیرون
بریزد.سعید با دست جلوی آن را گرفته تا نیروها متوجه نشوند .می دانست که بچه ها خیلی
دوستش دارند و شهادت او شاید عاملی در تاخیر آنها باشد.
سعید غریبانه در میان دشت زانو به زمین زد و رو به آسمان شتافت ...
پی نوشت: به لحاظ اینکه پدرش حاج اکبر،از ورزشکاران باستانی بنام تهران بود ،در سن 4-5سالگی به این
ورزش علاقمند شد و به همراه پدر و برادران بزرگترش در زورخانه حضور پیدا می کرد.
علاقه ی زیاد او به این ورزش سبب شد تا در این زمینه ،رشد بسیاری کند و با ارائه ی نمایش های
زیبا،همگان را متحیر سازد.در سن 7سالگی در مراسمی در سال 1356توانست تنها در عرض سه دقیقه
سیصد دور به دور خود بچرخد و با اجرای حرکات منحصر به فرد،بازو بند پهلوانی کشور را از آنِ خود
سازد.(تولد1348-شهادت:22اسفندماه 1363)
***دست نوشته ی حضرت آقا، بر روی تصویر شهیدسعید طوقانی ***
"ذکرصلوات هدیه به روح ملکوتی شهدا،شهید سیدحمیدمیرافضلی و شهدای یگان ویژه ی صابرین"
* التماس دعا*