سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
منوی اصلی
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
امکانات دیگر
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 37
بازدید دیروز : 57
کل بازدید : 378008
تعداد کل یاد داشت ها : 186
آخرین بازدید : 103/9/4    ساعت : 6:55 ص

یا فاطمه الزهرا

شب عملیات کربلای 5بود،ماموریت گروه انفجارات ما،انهدام خاکریز دشمن بر روی نهر خین ،بعد

 از انداختن پل روی رودخانه بود.از حدود یک ماه قبل از عملیات ،بچه های تخریب تونلی از زیر

خاکریزخودمان تا نزدیک آب رودخانه حفر کرده بودند که بچه های غواص، با عبور از این تونل

و گذشتن از نهر خین و زدن معبر در سیم خاردارها و مین های روی خاکریزِ دشمن بتوانند

با از بین بردن کمین های آنها،خط را بشکنند و متعاقب آن بچه های مهندسی،پل های

خیبری را که قبلا به طول30متر به هم وصل کرده بودند،بر روی پل بیندازند و راه عبور

گردان های خط شکن و عملیاتی را بازکنند....

عملیات شروع شده بود،غواص ها وارد آب شده و از نهرگذشته بودند.آتش بسیار شدید و

بی امان دشمن و توپخانه ی خودی ،به همراه غرش سهمگین مسلسل ها و دوشکاها و

آرپی چی ها و بوی انفجار و باروت و آتش ،فضا را آغشته کرده بود.   

در این موقعیت بچه هائی که مسئول استقرار پل بودند ،حرکت کرده و یا علی گویان ،

پل را به سمت رودخانه می آوردند.

در زیر نور منورها چشمم به چهره ی برافروخته و زیبای یک بسیجی 13-14ساله افتاد

که یا زهرا می گفت و زیر پل را گرفته بود و زیر پل را گرفته بود .در این لحظات بسیار

حساس و خطرناک که حدود 50نفر بسیجی پل را می آوردند،

ناگهان تیربارچی عراقی متوجه شد و با شلیک یک ریز و وحشیانه ،تمامی نیروها

را که جان پناه هم نداشتند،زیر رگبار سنگین

خود گرفت که تعدادی از آن عزیزان بلافاصله روی زمین افتادند و پل هم رویشان افتاد....

در این موقع ،با فریاد آن بسیجی نوجوان ،مشاهده کردیم که گلوله ای مستقیما

به خرج های آرپی جی که داخل کوله پشتی او قرار داشت ،اصابت کرده و یکی از

خرج ها که آتش گرفته است ....

رزمنده ی 13-14ساله ی بسیجی به زمین افتاد و می غلتید و فریاد می زد خاموشم

 کنید.بلافاصله دو سه نفری به سمتش دویدیم و با سیم چین ویژه ی تخریب ،هر کاری

 کردیم نتوانستیم کوله ی آرپی جی را باز کنیم....

او به خاطر اینکه کوله اش موقع عملیات باز نشود و سرو صدا نکند،آنرا با بند پوتین

 و سیم تله به قدری محکم بسته بود که با

تلاش ما باز نمی شد.

در این موقع ،ناگهان خرج آرپی جی دوم ،با آتش شدید،شعله کشید.

به یکباره از دورش دور شدیم .بعد از فرونشستن شعله ،دوباره به سمتش دویدیم تا

خاموشش کنیم و او همانطور که روی

زمین غلت می زد و فریاد می کشید،کم کم رمق های آخرش را نیز از دست می داد .

بوی گوشت و پوست سوخته،همه ی فضا را آغشته کرده بود.در این موقع خرج آرپی جی

سوم نیز با شعله ای سرکش ،آتش گرفت و بدن بسیجی یا زهرا گو را در میان خود

 محو کرد و ما فقط نظاره گر سوختن تدریجی بدن پاک او بودیم که میان بهت و ناباوری ما

ذره ذره سوخت و روح مطهرش به معراج پرکشید.....

"ذکر صلواتی هدیه به  روح ملکوتی و مطهر شهدای یگان ویژه ی صابرین و شهید سید حمیدمیرافضلی"

                                                                          **التماس دعا**







مطلب بعدی : پست ثابت       




+ باسلام و عرض تسلیت ایام شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران باوفایشان ...تغییر نام کاربری بنده از "مدیونم به شهدا"به "اندیشه ی شهدا"...یاعلی ..التماس دعا



+ "مرگ گردنگیر فرزندان آدم است؛ همچون گردنبند بر گردن دختر جوان." این سخنانی بود از امام حسین علیه السلام که "جهاد عماد مغنیه" آن ها را در سالگرد شهادت پدرش حاج عماد مغنیه بیان کرد.



+ * ای شهیـــد * بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست .. آه ، بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست .. مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب دردلم هستی و بین من و تو فاصله هاست ... آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال؛ وقتی قفس پرزدن چلچله هاست... بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست ... باز می پُرسمت از مسئله ی دوری و عشق و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست....



+ آقا سید راه گم کرده ام ؛ مرا یارا و توانی نیست برای بال گشودن تا افقی بی نهایت ، رو به سوی معبود مهربان ... ای بزرگ شده دستانم نیازمند ترحمی از جنس نور تو شده ... به زلالی ات سوگند؛ شستشو ده ناخالصی هایم را ... مرا صعود ده به بینهایت ها... آقا سید دعامون کن ... سالروز شهادتت مبارک ... *شهید سیدمحمود موسوی متولد1360از شهدای یگان صابرین* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*



+ محمد جان ... آسمان میخواهــــــــــــم .. چندیست نامهربانانه کدر شده ام ... مرا به ابدیت رهنمون شو ای بزرگ شده ... * بگذار اوج بگیرم...* سالروز شهادتت مبارک .. *شهید محمد منتظرقائم(ایمان غلام نژاد) متولد1363از شهدای یگان صابرین...تاریخ شهادت1390/06/13* التماس دعا



+ پــرواز ،بدون بال و پر میخواهـــم ... یک گوشه ی چشم ، یک نظر می خواهــم... ایکـــاش بـــــرای تو بمیـــــــرم بی بی "سلام الله علیها" * من یکـــ بدن بدون سر میخواهــــــــم ....*



+ جوانی طعنه زد بر سرفه هایش... " برادر،ترک کن سیگار خود را ". او با خود زیر لب،آرام می گفت: " توتون باگاز خردل فرق دارد." *سلامتی جانبازان شیمیائی صلوات* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*



+ *فاصله ها را بردار ...* یارای ماندنم نیست ... *دلم معجزه میخواهد ای شهید...* یاری ام ده ... شهادتت مبارک ... من را نیز دعاکن ای آسمانی افلاکی ... *شهید صمد امیدپور،متولد 1364از شهدای یگان صابرین،تاریخ شهادت1390/06/13)*



+ *زمینگیر شده ام ای شهیــــــــد ...* دستی بیاور به سویم نیز و ما را از این فساد و تباهی نجاتی ده ... *شهید علی بریهی متولد 1364 روستای میثم تمار ،از شهدای یگان صابرین*



+ *می شود کمی هم مرا دعاکنی ای شهید ....* آسمانی شدنت مبارک محمد جان ( 13 شهریورماه سالروز شهادت شهدای یگان صابرین گرامیباد). *شهید محمد محرابی پناه متولد 1364*