سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
منوی اصلی
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
امکانات دیگر
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 69
بازدید دیروز : 26
کل بازدید : 378240
تعداد کل یاد داشت ها : 186
آخرین بازدید : 103/9/8    ساعت : 1:17 ع

اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک

ناگهان غفار آرام گرفت.ابتدا به حسین خیره شد و بعد در خود فرو رفت.صدای حسین او را به

 آرامش دعوت می کرد.

- برو به حکیم و قدوسی بگو کسانی که آرپی جی دارند،بیایند اینجا جمع شوند.هجوم تانک ها

 از این طرف است،اگر متوقفشان کنیم امید می رود که سایر نیروها هم از خودشان دفاع کنند.

پیشنهاد حسین،غفار را سرحال آورد،زیرا خودش آرپی جی داشت و می توانست کنار حسین

بجنگد.تندی سراغ قدوسی و حکیم رفت.

انگار حسین نقشه ای داشت.دیگر توجهی به صحبت های پراکنده ای که از بی سیم به گوش

می رسید نمی کرد.سمت چپ جاده آرام تر بود.رگبار مسلسل عراقی ها لحظه ای قطع

نمی شد.دو مجروح کنار خاکریز دراز کشیده بودند.یکی داشت آنها را پانسمان می کرد.

حالا دیگر نیروهای پیاده ی عراقی را می دید که در پناه تانک پیش می آمدند.   

آتش گلوله های توپ و خمپاره بیش تر شد،طوری که هر چند متر مجبور بود روی زمین

دراز بکشد.شهیدی را دید که هنوز خون از پیشانی اش بیرون می زد.

این تانک ها امان ما را خواهند برید،اما در صورت مقاومت امید آن می رود که نیروهای سمت

چپ جاده نجات پیدا کنند .نباید بگذاریم اولین عملیات ایران با شکست مواجه شود.به گمان

من ،مقاومت ما می تواند الگو شود.

اگر بنا باشد به امید تانک های ارتش پیروی کنیم که اکنون در این نقطه از جبهه نبودیم.شاید

این تصمیم من منجر به شهادت دوستانم شود،اما در غیر این صورت کسی سالم نخواهد

ماند.بنابراین مقاومت ما در حملات بعدی عراقی ها اثر خواهد گذاشت.من بهترین یارانم را

برای مبارزه انتخاب خواهم کرد.

حسین به خاکریزی رسید که جولا در حال شلیک به سوی عراقی ها بود.او توانسته بود از

پیش روی نیروهای پیاده جلوگیری کند و اکنون لبخندی بر لبانش جاری بود.

حسین را که دید ،به سویش برگشت و درازکش گفت: اگر به ما مهمات برسانند ،جلویشان

را می گیریم.

- کی مهمات برساند؟

جولا حرفی نزد .حسین بلافاصله ادامه داد "شما همه ی نیروها را در این خط نگه دار.به کسی

اجازه نده جلوتر بیاید.

من با چند نفر صد متر جلوتر،به کمین تانک ها خواهیم نشست.سفارش کنید بیهوده شلیک

 نکنند" .رگباری که به نظر می رسید از نزدیک شلیک شده است ،خاک های لبه ی خاکریز را

 رویشان ریخت.

حسین به آن سو برگشت .چند عراقی بیش از حد نزدیک شده بودند.تفنگ را از جولا گرفت و

به سویشان شلیکی کرد.یکی از عراقی ها که افتاد ،بقیه به سوی نزدیک ترین تانکی که

 در حال پیشروی بود،برگشتند.

قدوسی و حکیم با تعدادی موشک آرپی جی رسیدند.

- هر چه موشک انداز بودجمع کردیم.

- پس غفار کجاست؟

- رفته آرپی جی خوشنویسان را بگیرد.

- خوشنویسان چی شد؟

- گلوله خورد.

حسین ،یکه خورد...                     پی نوشت:به یاری خداوند،ان شاءالله ادامه خواهد داشت...

 

**ذکر صلواتی هدیه به روح گرانقدر شهید سید حمید میرافضلی و شهدای

یگان ویژه ی صابرین**                                   " التماس دعا "







مطلب بعدی : پست ثابت       




+ باسلام و عرض تسلیت ایام شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران باوفایشان ...تغییر نام کاربری بنده از "مدیونم به شهدا"به "اندیشه ی شهدا"...یاعلی ..التماس دعا



+ "مرگ گردنگیر فرزندان آدم است؛ همچون گردنبند بر گردن دختر جوان." این سخنانی بود از امام حسین علیه السلام که "جهاد عماد مغنیه" آن ها را در سالگرد شهادت پدرش حاج عماد مغنیه بیان کرد.



+ * ای شهیـــد * بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست .. آه ، بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست .. مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب دردلم هستی و بین من و تو فاصله هاست ... آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال؛ وقتی قفس پرزدن چلچله هاست... بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست ... باز می پُرسمت از مسئله ی دوری و عشق و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست....



+ آقا سید راه گم کرده ام ؛ مرا یارا و توانی نیست برای بال گشودن تا افقی بی نهایت ، رو به سوی معبود مهربان ... ای بزرگ شده دستانم نیازمند ترحمی از جنس نور تو شده ... به زلالی ات سوگند؛ شستشو ده ناخالصی هایم را ... مرا صعود ده به بینهایت ها... آقا سید دعامون کن ... سالروز شهادتت مبارک ... *شهید سیدمحمود موسوی متولد1360از شهدای یگان صابرین* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*



+ محمد جان ... آسمان میخواهــــــــــــم .. چندیست نامهربانانه کدر شده ام ... مرا به ابدیت رهنمون شو ای بزرگ شده ... * بگذار اوج بگیرم...* سالروز شهادتت مبارک .. *شهید محمد منتظرقائم(ایمان غلام نژاد) متولد1363از شهدای یگان صابرین...تاریخ شهادت1390/06/13* التماس دعا



+ پــرواز ،بدون بال و پر میخواهـــم ... یک گوشه ی چشم ، یک نظر می خواهــم... ایکـــاش بـــــرای تو بمیـــــــرم بی بی "سلام الله علیها" * من یکـــ بدن بدون سر میخواهــــــــم ....*



+ جوانی طعنه زد بر سرفه هایش... " برادر،ترک کن سیگار خود را ". او با خود زیر لب،آرام می گفت: " توتون باگاز خردل فرق دارد." *سلامتی جانبازان شیمیائی صلوات* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*



+ *فاصله ها را بردار ...* یارای ماندنم نیست ... *دلم معجزه میخواهد ای شهید...* یاری ام ده ... شهادتت مبارک ... من را نیز دعاکن ای آسمانی افلاکی ... *شهید صمد امیدپور،متولد 1364از شهدای یگان صابرین،تاریخ شهادت1390/06/13)*



+ *زمینگیر شده ام ای شهیــــــــد ...* دستی بیاور به سویم نیز و ما را از این فساد و تباهی نجاتی ده ... *شهید علی بریهی متولد 1364 روستای میثم تمار ،از شهدای یگان صابرین*



+ *می شود کمی هم مرا دعاکنی ای شهید ....* آسمانی شدنت مبارک محمد جان ( 13 شهریورماه سالروز شهادت شهدای یگان صابرین گرامیباد). *شهید محمد محرابی پناه متولد 1364*