*مناجاتی از شهید چمران*
خدایا ،تو را شکر می کنم که به من دل دادی و آن را از غم و درد سرشار کردی ؛تو را شکر می کنم که خمیره ی مرا
با آتش و اشک سرشتی و در کوره ی گدازان عشق پختی...
خدایا ،آنچه که مشیت ازلی توست تحمل می کنم ...غم و درد را با آغوش باز می پذیرم ..تو مرا عذاب کن ...
مرا بسوزان....خاکسترم را نیز به باد بسپار ...از تو گله ای ندارم ...آری چون شمع می خندم و اشک می ریزم
و می سوزم و می میرم...
چه گناهی کرده ام که مستوجب اینهمه عذابم؟؟!!! زیرا خود می دانم که سراپای وجودم مملو از گناه است !!
خدایا نمی توانم بگریم...
وای خدای من ،می خواهم بپرسم آیا دلی دردمندتر از دل من سراغ داری؟؟!!
خدایا، وجودم با عشق تو سرشته شده است،زندگی ام با عشق و فداکاری در راه تو به پایان می رسد....
مهر ورزیدن ،فداکاری کردن،خود را فراموش نمودن ،به لذات و فریب دنیا پشت پا زدن ،حتی به بدان و ناکسان محبت
کردن و صبر کردن و تحمل درد و غم ،همه و همه زندگی من است .حتی همیشه سعی داشته ام که
حتی المقدور مورچه ای را نیازارم،همیشه در غم دیگران گریستم،همیشه خود را سپر بلای دیگران کرده ام،
همیشه خود را محو وجود دیگران نموده ام ،همیشه خطر را استقبال کرده ام تا به دیگران گزندی نرسد...
ولی آیا خدای من چگونه دل دردمند مرا هر روز با دردی شدیدتر و غمی عمیق تر می گدازی؟
آیا مرا امتحان می کنی؟؟؟ که راستی ضعیف و بدبختم ...
اگر مرا برای آینده می پزی و ناب می کنی ،دیگر رمقی از من نمانده است ...خدایا دردمندم ...
و گرچه همه ی دردها را تو بر من پذیرفته ای ،ولی باز هم به سوی تو می آیم ؛باز هم دست نیاز
به سوی تو دراز می کنم ...
آری ؛مرا بسوزان ؛بیشتر بسوزان ،محوم کن ،دوباره زنده ام گردان،باز شکنجه ام ده و باز مرا بسوزان و
خاکسترم را به باد بسپار ....باز هم ...باز هم ....بازهم ...
**ذکر صلواتی هدیه به شهید سیدحمیدمیرافضلی و شهدای یگان ویژه ی صابرین**
***التماس دعا***