نیازدارم ،
می خواهم نیاز خود را به کسی بازگو کنم....
همه ی ذرات وجودم در آتش نیاز می سوزد ،
نیاز به عشق ،نیاز به پرستش ،نیاز به سوختن ،نیاز به فداشدن،نیاز به خدا رسیدن....
می خواهم معشوقی بیابم که تجسد خدا باشد و نیاز مرا قبول کند و مرا در آغوش خود بسوزاند و در فناشدنم مرا کمک کند...
می خواهم معبودی بیابم که گوش خدا باشد و هنگامی که با او راز و نیاز میکنم مثل این باشد که با خدا راز و نیاز کرده ام....
می خواهم بر دامنش اشک بریزم و این اشک تقدیم به خدا باشد و او اشک مرا بپذیرد و به خدا برساند....
می خواهم قلب سوزان خود را تقدیمش کنم و او با مهر و محبت آن را بپذیرد و مقدس بدارد و همچون تجلی خدا آن را
بپرستد....
می خواهم وجود خود را در قدومش بیندازم و او وجود مرا در قلب خود بپذیرد و مرا از قید حیات آزاد کند....
نیاز دارم همچون نوزاد به پستان مادر و همچون مرغ به هوا و ماهی به آب...
عطش نیاز ،همچون آتش از وجودم زبانه می کشد ،همچنانکه خورشید سوزان عشق بر کویر می تابد و شعله های حرارت از
سینه ی کویر به آسمان بلند می شود...
نیاز دارم که بسوزم و دود شوم و در آسمان لامتناهی خدا محو و ناپدید گردم... (مناجاتی از شهیدچمران)
"ذکر صلواتی هدیه به شهید سیدحمید میرافضلی و شهدای یگان ویژه ی صابرین "
***التماس دعا***
حلالمون کنید:-)