سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
منوی اصلی
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
امکانات دیگر
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 25
کل بازدید : 378291
تعداد کل یاد داشت ها : 186
آخرین بازدید : 103/9/10    ساعت : 11:3 ع

 اللهم ارزقنی توفیق شهادة فی سبیلک..

 

زیاد بستری از بچه های آذربایجان غربی ،سراب بود که برای سربازی به لشکر 27آمده بود.یک روز آمد و گفت:که شب گذشته

 

در خواب ،یک نفر را با لباس فرم سپاه دیده که به او می گوید:به این شیار در ارتفاع 143بیا و مرا از زیر خاک دربیاور.


بچه ها اهمیتی که ندادند،هیچ ،مسخره اش هم کردند،یکی گفت:"دیشب پرخوری کردی ..."هر کس تیکه ای انداخت.

 

البته از باب شوخی .


خدا وکیلی شب ها هم زیاد غذا می خورد.به قول بچه ها شب ها توی غذا خوردن سنگین می زد.هفت -هشت نفر راحریف

 

بود.تازه کم هم می آورد از لحاظ غذائی.باز هم به قول بچه ها " ماتوی تفحص ندیدیم ،که این بنده ی خدا ،سیر شود".


زمستان سال72 بود. یک سال و نیم می شد که سربازی را می گذراند و بیشتر آن را هم در تفحص بود.


روز بعد دوباره به سید میرطاهری گفت:آقا سید ..به خدا توی خواب یک نفر را دیدم که لباس فرم سپاه تنش است و با دست به

 

من اشاره می کند .او می گوید:بیا من را از اینجا در بیاور...


خندیدیم و گفتیم :بابا ول کن ...توی این شیار اصلا نمی شود کار کرد.


روز دوم که او خواب دیده بود.وقتی از پای کار برمی گشتیم گفت:چون فاصله زیاد است و خسته می شود،همانجا در پاسگاه

 

نیروی انتظامی می ماند تا ما فردا برگردیم و باهم کار را شروع کنیم.نگو همان شب برای سومین بار آن شهید به خوابش

 

می آید و حرف خود را تکرار می کند.صبح که آمدیم ،دیدیم او دستگاه را از جائی که کار می کردیم به داخل آن شیار برده.

 

این کار خیلی زحمت داشت .خیلی عصبانی شدیم .با خودم گفتم:سید الان دعوا میکند که چرا بدون اجازه و خودسر دستگاهها

 

را جابه جاکرده؛تازه امکان داشت داخل آن شیار مین هم باشد و او به این چیزها آشنا نبود.


تا وارد شیار شدیم ،دیدیم سه تا پیکر شهید کنار همدیگر روی زمین چیده است .همه اندامشان کامل بود و لباس فرم سپاه هم

 

بر تن داشتند. کارش تمام شده بود و داشت لباس هایش را می تکاند که بیاید بیرون.تا چشمش به ما افتاد ،لبخندی زد

 

و باهمان لهجه ی آذری گفت:


-برادر شادکام،من گفتم که سه شبه دارم خواب می بینم یکی به من میگه بیام اینا رو پیدا کنم


امروز به خودم گفتم :هر جور که شده تا سید خودش رو پای کار نرسونده بیام و کار رو یکسره کنم که این سه تا شهید رو با لباس

 

فرم سپاه پیدا کردم....(منبع:کتاب تفحص،آقای حمید داوود آبادی)


پی نوشت:  شهادت استوار دوم *شهید علی سلطانی *،شهید نیروی انتظامی را به محضر امام زمان

 "عج الله تعالی فرجه الشریف"و خانواده ی گرامی اون عزیز تبریک و تسلیت عرض میکنیم:-(.

.شهیدعلی سلطانی

                             "ذکر صلواتی هدیه به روح شهید سیدحمید میرافضلی و شهدای یگان ویژه ی صابرین"
                                                                             

                                                                                 ***التماس دعا***

 







مطلب بعدی : پست ثابت       




+ باسلام و عرض تسلیت ایام شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران باوفایشان ...تغییر نام کاربری بنده از "مدیونم به شهدا"به "اندیشه ی شهدا"...یاعلی ..التماس دعا



+ "مرگ گردنگیر فرزندان آدم است؛ همچون گردنبند بر گردن دختر جوان." این سخنانی بود از امام حسین علیه السلام که "جهاد عماد مغنیه" آن ها را در سالگرد شهادت پدرش حاج عماد مغنیه بیان کرد.



+ * ای شهیـــد * بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست .. آه ، بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست .. مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب دردلم هستی و بین من و تو فاصله هاست ... آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال؛ وقتی قفس پرزدن چلچله هاست... بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست ... باز می پُرسمت از مسئله ی دوری و عشق و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست....



+ آقا سید راه گم کرده ام ؛ مرا یارا و توانی نیست برای بال گشودن تا افقی بی نهایت ، رو به سوی معبود مهربان ... ای بزرگ شده دستانم نیازمند ترحمی از جنس نور تو شده ... به زلالی ات سوگند؛ شستشو ده ناخالصی هایم را ... مرا صعود ده به بینهایت ها... آقا سید دعامون کن ... سالروز شهادتت مبارک ... *شهید سیدمحمود موسوی متولد1360از شهدای یگان صابرین* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*



+ محمد جان ... آسمان میخواهــــــــــــم .. چندیست نامهربانانه کدر شده ام ... مرا به ابدیت رهنمون شو ای بزرگ شده ... * بگذار اوج بگیرم...* سالروز شهادتت مبارک .. *شهید محمد منتظرقائم(ایمان غلام نژاد) متولد1363از شهدای یگان صابرین...تاریخ شهادت1390/06/13* التماس دعا



+ پــرواز ،بدون بال و پر میخواهـــم ... یک گوشه ی چشم ، یک نظر می خواهــم... ایکـــاش بـــــرای تو بمیـــــــرم بی بی "سلام الله علیها" * من یکـــ بدن بدون سر میخواهــــــــم ....*



+ جوانی طعنه زد بر سرفه هایش... " برادر،ترک کن سیگار خود را ". او با خود زیر لب،آرام می گفت: " توتون باگاز خردل فرق دارد." *سلامتی جانبازان شیمیائی صلوات* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*



+ *فاصله ها را بردار ...* یارای ماندنم نیست ... *دلم معجزه میخواهد ای شهید...* یاری ام ده ... شهادتت مبارک ... من را نیز دعاکن ای آسمانی افلاکی ... *شهید صمد امیدپور،متولد 1364از شهدای یگان صابرین،تاریخ شهادت1390/06/13)*



+ *زمینگیر شده ام ای شهیــــــــد ...* دستی بیاور به سویم نیز و ما را از این فساد و تباهی نجاتی ده ... *شهید علی بریهی متولد 1364 روستای میثم تمار ،از شهدای یگان صابرین*



+ *می شود کمی هم مرا دعاکنی ای شهید ....* آسمانی شدنت مبارک محمد جان ( 13 شهریورماه سالروز شهادت شهدای یگان صابرین گرامیباد). *شهید محمد محرابی پناه متولد 1364*