سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
منوی اصلی
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
امکانات دیگر
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 50
بازدید دیروز : 26
کل بازدید : 377771
تعداد کل یاد داشت ها : 186
آخرین بازدید : 103/9/1    ساعت : 7:13 ع

یا فاطمة الزهرا اشفعی لنا فی الجنة

چند دقیقه ی بعد تممام گردان آماده ی حرکت بود.با بدرقه ی گرم بچه ها راه افتادیم.

حقا که انقلابی شده بود بینمان.ذکر ائمه "علیها السلام" از لب هامان جدا نمی شد.

آن شب تنها گردانی که رسید پای کار ،گردان ما بود ؛ سیصد چهارصد تا نیروی بسیجی ،

دقیقا پشت سر هم آرام و بی صدا ،قدم بر می داشتیم به سوی دشمن.،توی همان

دشت صاف و وسیع.سی،چهل متر مانده بود برسیم به موانع،یکهو دشمن منوّر زد،

آن هم درست بالای سر ما !! 

تاریکی دشت به هم ریخت و آن ها انگار نوک ستون را دیدند .یک دفعه سر و صداشان

بلند شد.پشت بندش صدای شلیک پی در پی گلوله ها ،آرامش و سکوت منطقه را زد

به هم.صحنه ی نابرابری درست شد ،آن ها توی یک دژ محکم پشت موانع و پشت

خاکریز بودند،ما توی یک دشت صاف...

همه خیز رفته بودیم روی زمین.طوری که بچه ها خیلی زود توی خاک فرو رفتند

دشمن با تمام وجودش آتش می ریخت .آرپی جی یازده،گلوله ی تانک ، دولول، چهار لول و

هر اسلحه ای که داشت کار انداخته بود.

عوضش عبدالحسین ددستور داده بود که ما حتی یک گلوله هم شلیک نکنیم.اوضاع را درست 

و دقیق سنجیده بود.در این صورت هیچ بعید نبود که دشمن ما را با یک گروه چند نفره

شناسائی اشتباه بگیردو فکر کند که کلک همه را کنده است .

اتفاقا همین طور هم شد.حدود یک ربع تا بیست دقیقه ریختن آتش شدید بود.حجمش کم شد ،

و رفته رفته قطع شد.خودم هم که زنده مانده بودم باورم نمی شد ،دشمن اگر بوی عملیات

 به مشامشمی رسید،به این راحتی ها دست بردار نبود.یقین کرده بودند که ما یک گروه

شناسائی هستیم .به فکرشان هم نمی رسید که سیصد،چهارصد تا نیرو تا نزدیکشان

نفوذ کرده باشند.من درست کنار عبدالحسین دراز کشیده بودم .گفت :یک خبر از گردان

بگیر ببین وضعیت چطوره؟

سینه خیز رفتم تا آخر ستون .سیزده ،چهارده تاشهید داده بودیم.با آن حجم آتش که

 دشمن داشتو با توجه به موقعیت ما این تعداد شهید خودش یک معجزه به حساب می آمد.

بعضی ها بدجوری زخمی شده بودند.همه هم باخودشان کلنجار می رفتند که صدای ناله شان

بلند نشود.حتی یکی دستش را گذاشته بود لای دندانهاش و فشار می داد که صداش در نیاید.

سریع چفیه اش را از دور گردنش باز کردم.دستش را به هر زحمتی که بود،از لای دندانهاش

کشیدم بیرون و چفیه را کردم توی دهانش ....

به یاری خداوند ادامه دارد

 

**ذکر صلواتی هدیه به روح شهیدان یگان ویژه ی صابرین و شهید سید حمید میرافضلی**

 

پی نوشت:

امام زمان(ع)می فرمایند:در دختر رسول خدا فاطمه (س) برای من سرمشق و الگویی نیکو است

روز زن بر مادر عزیزم و همه ی مادران گرامی میهنمان (به ویژه مادران گرانقدر شهدا ) خجسته و مبارک باد

عیدتون مبارک ... 

یاصاحب الزمان "عجل الله تعالی فرجه الشریف" در سالروز ولادت مادر عزیزتون، صمیمانه ترین تبریک ما رو هم پذیراباشید :-) 

                                                                              " التماس دعا " 







مطلب بعدی : پست ثابت       




+ باسلام و عرض تسلیت ایام شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران باوفایشان ...تغییر نام کاربری بنده از "مدیونم به شهدا"به "اندیشه ی شهدا"...یاعلی ..التماس دعا



+ "مرگ گردنگیر فرزندان آدم است؛ همچون گردنبند بر گردن دختر جوان." این سخنانی بود از امام حسین علیه السلام که "جهاد عماد مغنیه" آن ها را در سالگرد شهادت پدرش حاج عماد مغنیه بیان کرد.



+ * ای شهیـــد * بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست .. آه ، بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست .. مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب دردلم هستی و بین من و تو فاصله هاست ... آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال؛ وقتی قفس پرزدن چلچله هاست... بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست ... باز می پُرسمت از مسئله ی دوری و عشق و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست....



+ آقا سید راه گم کرده ام ؛ مرا یارا و توانی نیست برای بال گشودن تا افقی بی نهایت ، رو به سوی معبود مهربان ... ای بزرگ شده دستانم نیازمند ترحمی از جنس نور تو شده ... به زلالی ات سوگند؛ شستشو ده ناخالصی هایم را ... مرا صعود ده به بینهایت ها... آقا سید دعامون کن ... سالروز شهادتت مبارک ... *شهید سیدمحمود موسوی متولد1360از شهدای یگان صابرین* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*



+ محمد جان ... آسمان میخواهــــــــــــم .. چندیست نامهربانانه کدر شده ام ... مرا به ابدیت رهنمون شو ای بزرگ شده ... * بگذار اوج بگیرم...* سالروز شهادتت مبارک .. *شهید محمد منتظرقائم(ایمان غلام نژاد) متولد1363از شهدای یگان صابرین...تاریخ شهادت1390/06/13* التماس دعا



+ پــرواز ،بدون بال و پر میخواهـــم ... یک گوشه ی چشم ، یک نظر می خواهــم... ایکـــاش بـــــرای تو بمیـــــــرم بی بی "سلام الله علیها" * من یکـــ بدن بدون سر میخواهــــــــم ....*



+ جوانی طعنه زد بر سرفه هایش... " برادر،ترک کن سیگار خود را ". او با خود زیر لب،آرام می گفت: " توتون باگاز خردل فرق دارد." *سلامتی جانبازان شیمیائی صلوات* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*



+ *فاصله ها را بردار ...* یارای ماندنم نیست ... *دلم معجزه میخواهد ای شهید...* یاری ام ده ... شهادتت مبارک ... من را نیز دعاکن ای آسمانی افلاکی ... *شهید صمد امیدپور،متولد 1364از شهدای یگان صابرین،تاریخ شهادت1390/06/13)*



+ *زمینگیر شده ام ای شهیــــــــد ...* دستی بیاور به سویم نیز و ما را از این فساد و تباهی نجاتی ده ... *شهید علی بریهی متولد 1364 روستای میثم تمار ،از شهدای یگان صابرین*



+ *می شود کمی هم مرا دعاکنی ای شهید ....* آسمانی شدنت مبارک محمد جان ( 13 شهریورماه سالروز شهادت شهدای یگان صابرین گرامیباد). *شهید محمد محرابی پناه متولد 1364*