سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
منوی اصلی
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
امکانات دیگر
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 39
بازدید دیروز : 26
کل بازدید : 377760
تعداد کل یاد داشت ها : 186
آخرین بازدید : 103/9/1    ساعت : 6:39 ع

 

عیدتون مبارک .....

موقع آن بود که بچه ها به خط مقدم بروند و از خجالت دشمن نابه کار

در بیایند.همه از خوشحالی در پوست نمی گنجیدند،جز عباس ریزه

 که چون ابر بهاری اشک می ریخت و مثل کنه چسبیده بود به

فرمانده که تو رو جان فک و فامیلت مرا هم ببر.بابا درسته که قدم

کوتاهه ،اما برای خودم کسی هستم.

اما فرمانده فقط می گفت:"نه ،یکی باید بماند و از چادرها مراقبت

کند،بمان بعدا می برمت!"

عباس ریزه گفت:تو اینهمه آدم من باید بمانم و سماق بمکم!وقتی

دید نمی تواند دل فرمانده را نرم کند،مظلومانه دست به آسمان بلند

 کرد و نالید:               

ای خدا !تو یه کاری کن.بابا منم بنده ات هستم!

چند لحظه مناجات کرد.حالا بچه ها دیگر دورادور حواسشان به

 او بود.عباس ریزه یکهو دستانش پائین آمدو رفت طرف منبع آب و

وضو گرفت.همه تعجب کردند .عباس ریزه وضوساخت و رفت به

چادر.دل فرمانده لرزید.فکر کرد که عباس حتما رفته نماز بخواند و

راز و نیاز کند.وسوسه،رهایش نکرد.آرام و آهسته با سر

قدمهای بی صدا،در حالیکه چند نفر دیگر هم همراهی اش

 می کردند به سوی چادر رفت؛اما وقتی پرده ی چادر را کنار زد

دید که عباس ریزه درازکشیده و خوابیده،غرق حیرت شد،

پوتین هایش را کند و رفت تو.صدایش کرد:هی،عباس ریزه....خوابیدی؟

پس واسه چی وضو گرفتی؟

عباس غلتید و رو برگرداند و با صدای خفه گفت:خواستم حالش رو بگیرم.

فرمانده با چشمانی گردشده گفت:حال کی رو ؟؟عباس یکهو

مثل اسپندی که روی آتش افتاده باشد،از جا جهید و نعره زد:

حال خدا رو ...مگر اوحال مرا نگرفته است ؟چند ماهه نماز شب

می خونم و دعا میکنم که بتونم تو عملیات شرکت کنم،حالا که

موقعش رسیده،حالم رو می گیره و جا می مانم.

من هم تصمیم گرفتم وضو بگیرم و بعد بیایم بخوابم....یک به یک!

فرمانده چند لحظه با حیرت به عباس نگاه کرد.بعد برگشت طرف

بچه هاکه به زور جلوی خنده شان را گرفته بودند و سرخ و سفید

می شدند.یکهو فرمانده زد زیر خنده و گفت:تو آدم نمی شوی.

یاالله آماده شو بریم.عباس،شادمان پرید هوا و بعد رو به آسمان

 گفت:خیلی نوکرتم خدا.الان که وقت رفتنه،عمری ماند

 تو خط مقدم نماز شکر می خونم تا بدهکار نباشم!

بین خنده ی بچه ها،عباس آماده شد و دوید به سوی ماشین هائی

که آماده ی حرکت بودند و فریاد زد:سلامتی خدای مهربان صلوات.......

                        شادی روح ملکوتی شهیدان صلوات...

"عیدتون مبارک ...انشاله زندگی تون سرشار از حضور خداوند ...التماس دعا"

منبع:کتاب سیزده ساله ها







مطلب بعدی : پست ثابت       




+ باسلام و عرض تسلیت ایام شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران باوفایشان ...تغییر نام کاربری بنده از "مدیونم به شهدا"به "اندیشه ی شهدا"...یاعلی ..التماس دعا



+ "مرگ گردنگیر فرزندان آدم است؛ همچون گردنبند بر گردن دختر جوان." این سخنانی بود از امام حسین علیه السلام که "جهاد عماد مغنیه" آن ها را در سالگرد شهادت پدرش حاج عماد مغنیه بیان کرد.



+ * ای شهیـــد * بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست .. آه ، بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست .. مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب دردلم هستی و بین من و تو فاصله هاست ... آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال؛ وقتی قفس پرزدن چلچله هاست... بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست ... باز می پُرسمت از مسئله ی دوری و عشق و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست....



+ آقا سید راه گم کرده ام ؛ مرا یارا و توانی نیست برای بال گشودن تا افقی بی نهایت ، رو به سوی معبود مهربان ... ای بزرگ شده دستانم نیازمند ترحمی از جنس نور تو شده ... به زلالی ات سوگند؛ شستشو ده ناخالصی هایم را ... مرا صعود ده به بینهایت ها... آقا سید دعامون کن ... سالروز شهادتت مبارک ... *شهید سیدمحمود موسوی متولد1360از شهدای یگان صابرین* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*



+ محمد جان ... آسمان میخواهــــــــــــم .. چندیست نامهربانانه کدر شده ام ... مرا به ابدیت رهنمون شو ای بزرگ شده ... * بگذار اوج بگیرم...* سالروز شهادتت مبارک .. *شهید محمد منتظرقائم(ایمان غلام نژاد) متولد1363از شهدای یگان صابرین...تاریخ شهادت1390/06/13* التماس دعا



+ پــرواز ،بدون بال و پر میخواهـــم ... یک گوشه ی چشم ، یک نظر می خواهــم... ایکـــاش بـــــرای تو بمیـــــــرم بی بی "سلام الله علیها" * من یکـــ بدن بدون سر میخواهــــــــم ....*



+ جوانی طعنه زد بر سرفه هایش... " برادر،ترک کن سیگار خود را ". او با خود زیر لب،آرام می گفت: " توتون باگاز خردل فرق دارد." *سلامتی جانبازان شیمیائی صلوات* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*



+ *فاصله ها را بردار ...* یارای ماندنم نیست ... *دلم معجزه میخواهد ای شهید...* یاری ام ده ... شهادتت مبارک ... من را نیز دعاکن ای آسمانی افلاکی ... *شهید صمد امیدپور،متولد 1364از شهدای یگان صابرین،تاریخ شهادت1390/06/13)*



+ *زمینگیر شده ام ای شهیــــــــد ...* دستی بیاور به سویم نیز و ما را از این فساد و تباهی نجاتی ده ... *شهید علی بریهی متولد 1364 روستای میثم تمار ،از شهدای یگان صابرین*



+ *می شود کمی هم مرا دعاکنی ای شهید ....* آسمانی شدنت مبارک محمد جان ( 13 شهریورماه سالروز شهادت شهدای یگان صابرین گرامیباد). *شهید محمد محرابی پناه متولد 1364*